فقر احمق میکند
tagکتاب صوتی
طرز فکری قدیمی میگوید: افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی میگیرند. اما سندهیل مولاینیتن، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد و الدار شفیر، استاد روانشناسی دانشگاه تاد، در کتابی که نوشتهاند این مسئله را رد میکند. از نظر آنها ماجرا کاملاً برعکس است و در واقع افراد به این خاطر تصمیمات بدی میگیرند که فقیر هستند.
با اینحساب، افراد چطور میتوانند از دام فقر بگریزند؟
در اواخر جنگ جهانی دوم، در حالی که هزاران اروپایی از گرسنگی در حال مرگ بودند، ۳۶ نفر در دانشگاه مینیسوتا داوطلب شدند تا در مطالعهای شرکت کنند که آنها را در وضعیت سخت گرسنگیکشیدن قرار میداد. قضیه از این قرار بود که متفقین در حال پیشروی بهسوی مناطق اشغال شده به دست آلمانها بودند و با افراد بسیاری روبهرو میشدند که از شدت گرسنگی کشیدن یکپارچه استخوان شده بودند. این نیروها نمیدانستند که از چه روشی استفاده کنند تا بتوانند بدون اینکه خطری این افراد را تهدید کند، به آنها غذا برسانند. محققان دانشگاه مینیسوتا به همین منظور مطالعهای ترتیب داده بودند تا با استفاده از آن بتوانند بهترین روش ممکن را برای این کار بیابند؛ اما قبل از هر چیز داوطلبان شرکتکننده در این مطالعه قبول میکردند که در وضعیت سخت گرسنگیکشیدن قرار بگیرند.
مشکلات فیزیکیِ پیشآمده برای این افراد در این روند تاحدی جدی بود؛ اما علاوه بر آثار فیزیکی، محققان با آثاری ذهنی روبهرو شدند که انتظارش را نداشتند: علاقه به کتابها و دستورالعملهای آشپزی بیشتر شده بود. کسانی که قبلاً هیچ علاقهای به این موضوعات نداشتند، فکروذکرشان فقط شده بود غذا. آنطور که یکی از شرکت کنندگان در این برنامه به یاد میآورد: «غذا مرکز همۀ افکار شده و تنها چیزی بود که در زندگی به آن اهمیت میدادیم».
اگرچه این رفتارهای عجیبوغریب در مطالعۀ صورتگرفته در مینیسوتا فقط در یک پانویس ذکر شد، هفتاد سال بعد از انتشارِ آن، همین پانویس برای پروفسور سندهیل مولاینیتن که روی مسائل مرتبط با فقر در دورۀ معاصر کار میکرد، جزء یافتههای بسیار مهم و شایان توجه بود: کمیابی چیزی بیشتر از گوشت و ماهیچه را از انسان ربوده بود. کمیابی ذهن انسانها را در اختیار گرفته بود.
مولاینیتن در سال ۲۰۰۸ در کنار الدار شفیر، استاد روانشناسی دانشگاه تاد کتابی نوشتند که به بررسی این مسائل میپردازد. کتابی که نمایانگر یافتههایی از حوزههای اقتصاد و روانشناسی در طول سالهای متمادی و همچنین یافتههای مطالعات تجربی خودِ این دو نفر است. آنها بر اساس تحلیل دادههایشان بهدنبال این بودند که نشان دهند همانطور که غذا ذهن داوطلبان گرسنه در مینیسوتا را در کنترل گرفت، کمیابی به هر شکلی و برای هر کس اتفاق بیفتد، ظرفیت ذهنی فرد را میرباید. این داستان، همه چیز را شامل میشود؛ از گرسنگیکشیدن و تنهایی گرفته تا کمبود زمان و فقر.
